به خودت می آیی، ˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙ بعضی چیزها را " باید " بنویسم ˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙ دلــم حـضـور مــردانــه می خــواهــد ˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙ یک عمر قفس بست مسیر نفسم را
جاده ی خیس ... میخوام آرامش بگیرم من كه تو غصه اسیرم ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ رسیدن هم مثل نرسیدن سخت است... •.♥انجماد قلب هارا از خشکی چشم ها میتوان فهمید
وای از دست این تنهایی، وای از دست این دل بهانه گیر همه چیز برایم مثل هم است ، طلوع برایم همرنگ غروب است ، گونه هایم پر از اشک شده و عین خیالم نیست ، عادت کرده ام دیگر…. کسی نیست تا مرا از این زندان غم رها کند حتی اگر فریاد هم بزنم کسی نگاه نمیکند دیوانه ای مثل من را…. میمانم با همین تنهایی و تنها میمیرم، تا ابد همین دستهای غم را میگیرم .
کاش آدم هیچوقت نفهمه
❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ چه بی تفــــــــاوت زندگــــــــی می کنند
•.♥حوا تو مگر سیب را پوست کندی خوردی که دنیا اینگونه پوست ما رامیکند!! ...♥.•
:?: دستاشو مشت كرده بود :?: _________________________________
|
•.?درباري من?.•
بنام پيوند دهنده قلبهاي دو عاشق گفتم از عشق چه کنم گفتي بسوز گفتم اين سوختگي را چه کنم گفتي بساز............... خوش آمد ميگم به شما رهگزران اين کلبهي تاريکو تنهايي من اميدوارم ميزبان خوبي براي لحظاتتون باشم تا بازم بهم سري بزنيد>
|
آمار
وبلاگ: |
||
|
||